سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من آزادی نمی خواهم که با یوسف به زندانم

می گفت شوق آمدن نداشتم اما دیدم دوستانم سر از پا نشناخته رو به سمت مهمانی خدا می روند، جسمم را برداشتم و راهی مسجد شدم بدون روح .روحم میان کوچه ها ، بین بازار ،کنار خانواده ، در انتهای همهمه های دنیایی جا مانده بود .

وقتی آمدم به خدایم گفتم جسمم در اختیار من بود آوردم ،این نهایت همتم بود. آوردن روح دیگر در توان من نیست ،روحم با تو !!!

نه ذوق ذکر داشتم و نه توان ورد . اما به سبک معتکفیان سر از مفاتیح بر نداشتم . نگاهم به ذکر بود اما دلم برای ناتوانیم می سوخت ،خدایا چرا مرا در نمی یابی ؟ کم کم اشکم جاری شد ،دلم شکست ، روحم آمد .

روز اول که آمدم تحمل اسارت خداوند را نداشتم اما امروز تحمل آزادی را ندارم .!!

امشب که شب آخر بود داشت به خانه می رفت به ظاهر آزاد شده بود ،اما بر گردنش طوق بندگی خدا می درخشید ، تا مرا دید در آغوشم کشید چیزی گفت که برای مدتی دیگر باقی سخنانش را نمی فهمیدم .چیزی شبیه به این ( حاجی دعا کن خدا ما را دوباره آزاد نکند ) .


زیارت عاشقانه

دم آقا مجتبی گرم ، زیارت عاشورای دیشب را که نبودم ولی زیارت آل یاسین امروز صبح بعد از نماز اون هم تو جمع اسیران خدا که تو این سه روز برای هم صحبتی با خدا انتخاب شده بودند چسبید .

میخوام اگه اجازه بدین یه اعتراف کنم ! میخواستم بگم ... اصلا هیچی ولش کن ! ولی به قول آقا محمد تو این جهنم نامطلوب اگر اهل دل باشی یه چیزهایی از جنس بهشت نامطلوب هم پیدا میشه فقط باید ذائقه بندگی آدم عوض نشده باشه .ایشاالله که شما اهل صفایید و لذت معنوی .

داشتم از زیارت آل یاسین صحبت می کردم بد جوری به دلم نشست ، اونقدر که تصمیم گرفتم به اتفاق بر و بچه های با حال هیئت و هر کسی که در این جهنم مطلوب به دنبال بهشت نا مطلوب میگرده یه زیارت آل یاسین پنجشنبه ها صبح بعد از نماز داشته باشیم البته اگه آقا مجتبی هم یه حالی بده و نگه صبح زود اهل خونندگی نیستم .

شاید این زیارت تنها زیارتی باشه که با زبان عاشقانه گفته میشه کسی که زیارت میخونه دقیقا مانند یک مادر که احساسات خالص مادرانه خودش را به بچه های خودش هدیه میده با امام زمان علیه السلام صحبت میکنه . شاید دیده باشید وقتی مادری به بچه ش میگه الهی قربون راه رفتنت بشم ، الهی قربون حرف زدنت برم ، تو زیارت آل یاسین هم زائر میگه السلام علیک حین ترکع و تسجد ، یکم صمیمی تر بخواهیم ترجمه کنیم میشه الهی قربون سجده هات و رکوعهات برم عزیز دلم .... به به چی گفتم ؟

اگه شما هم مایل بودید پا بزارید رو چشم ما

و اما در آخر !

آقا جون الهی قربون قد و بالای رعنات برم از من که ناراحت نشدی تو این کویر بی کسی تنها دلخوشی من تویی یه نگاه اگه بهم بندازی قد تموم بدی های گذشتم خوب میشم البته میدونم انتظار زیادیه اما ........ 


اعتکاف بازگشت از جهنم مطلوب

  الان که می نویسم تازه از اعتکاف برگشته ام خیر سرم برای نوجوانان بی گناهی که هنوز طالب جهنم مطلوب          نشده اند جلسه موعظه داشته ام . برای چند لحظه شرمنده شده بودم دوست داشتم من هم معتکف می شدم . اعتکاف را ایستگاهی می دیدم برای توقف و نرفتن ، نرفتن با شتاب به سوی دنیای زشت و حیوانی ، نرفتن به سوی همان جهنم مطلوبی که سید محمود دوست عزیزم هنوز وجه نامگذاری آن را از من می پرسد . نوجوانانی آمده بودند با خدا حرف می زدند در چهره بعضی از آنها اثر اضطراب مشهود بود با زبان بی زبانی می گفتند می ترسیم بخشیده نشویم از کدام گناه؟!  خدا می داند ! نگاه به خودم می کردم ولی با آنها حرف می زدم ده دقیقه که گذشت دیگه به اونها هم نگاه نمی کردم فقط به خودم نگاه می کردم ، برای چند لحظه خجالت کشیدن در این جهنم مطلوب بسیار مطلوب بود . به نوجوانان گفتم من به خاطر شما معتکف نشده ام التماستان می کنم مرا از دعا فراموش نکنید شما هم به خاطر خدا مرا دعا کنید ، حالا دیگه اونها و غیرتشون . بازم درباره اعتکاف حرف دارم فعلا باید برم برای نماز.