سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیر مهربان

تمام مدیران صرف نظر از خصوصیات اخلاقیشان ، در سختگیری یا آسان گیری نسبت به مجموعه تحت مدیریتشان دچار یک تردید جدی هستند ، برخی مدیران تصورشان این است که باید با مجموعه تحت مدیریت خود مهربان بود ، باید مدیر بتواند بر دلها حکومت کند نه بر اجسام ، آنهم با اِعمال یک سری قوانین خشک و پیچیده . من معتقدم این نگاه یک نگاه سفسطه آمیز است و چنین مدیرانی قادر نیستند در قالب یک نظم پیچیده ، خود و مجموعه تحت مدیریت خود را به سر منزل سعادت برسانند چنین افرادی به موفقیت مقطعی و پیش پا افتاده می اندیشند و قادر نیستند قله های رفیع تری از موفقیت را به نظاره بنشینند .

گروهی دیگر از مدیران قاطعیت در اجرای قوانین و جدیت در حضور و کار و تشخیص به موقع را از مجموعه تحت مدیریت خود مطالبه می کنند . مدیر یک مدد رسان برای رسیدن و غلبه بر سختیها است ، مدیر خوب به کسی نمی گویند که شرایط سخت را برای مجموعه اش نخواهد، مدیر خوب کسی است که به مجموعه خود چگونه برخورد با سختی را بیاموزد، مدیر خوب کسی نیست که فقط به دنبال یک محبوبیت ظاهری باشد حتی اگر به شکست و ناکامی مجموعه تحت مدیریتش بیانجامد مدیر خوب مدیری است که داروی تلخ به شاگردانش می چشاند تا در کشاکش سختیهای روزگار مردانی بیافریند مفید به حال جامعه بنابراین به روش مدیران سخت کوش و منظم دایره آزادی و اختیار را برای مجموعه تحت مدیریت خود تنگ تر و تنگ تر کردم، احساسم این بود که نه تنها ناراضی نیستند بلکه بچه ها از جدیت مرکز و باز خواست شدنشان توسط مدیر خوشحالند و احساس بی هویتی نمی کنند نه تنها سخت گیری موجب دلزدگی نمی شود بلکه شوق دانش پژوهان را برای حضور در مرکز بیشتر می کند.

در مقابل این سختگیری دو برخورد ممکن است وجود داشته باشد ، برخورد اول ، برخورد افراد منظم و زرنگ و برخورد دوم ، برخورد افراد تنبل و فراری ، به طور طبیعی جدیت در اداره یک مرکز افراد منظم را شادمان می کند و افراد بی نظم را فراری می دهد و بدون هر گونه درگیری و زحمت می توان یک مرکز بزرگ را از ناخالصیها پاک کرد . معتقدم سهل انگاری و یا به تعبیر دیگر تساهل در اداره یک مرکز افراد منظم و زرنگ را لوده و بی نظم می کند و افراد تنبل و نامنظم را طلبکار و پر ادعا .

کم کم دانش پژوهان از جدیت مدیر در ارتباط با خود صحبت می کردند واین برای من امید وار کننده بود البته جدیت را نباید با انعطاف نا پذیری اشتباه گرفت مدیر در نهایت جدیت می تواند منعطف باشد اما جدیت یا انعطاف نسبت به چه چیزی ؟ جدیت در خط قرمز ها در مرزها در پرتگاه ها و انعطاف در لغزشها و اشتباه ها .

یادم هست روزی در حیاط مرکز قدم می زدم که جوانی نظرم را به خودش جلب کرد در حالی که برگه ثبت نام و گزینش مرکز را در دست داشت پرسید می توانم چند لحظه وقتتان را بگیرم با لبخند جواب مثبت دادم، نکته ای می گفت که برایم خیلی جالب بود می گفت تصمیم دارم تحصیلاتم را در رشته علوم دینی ادامه دهم ولی با چند نفر مشورت کرده ام و گفته اند اینجا نیایم نظر شما چیست ؟

احساس کردم نمی داند با مدیر مرکز صحبت می کند، به او گفتم راست گفته اند من هم چنین توصیه ای دارم هر کجا که رفته ای اینجا نیا ! پرسید چرا ؟ گفتم چون اینچا سخت می گیرند گفت چطور ؟ گفتم اینجا روزی 16 ساعت فشرده از شما درس می خواهند و شما نمی توانید ادامه دهید، حتم دارم با وجود سختیهایی که اعمال می شود اگر کوشا و زرنگ نباشی جا خالی می کنی، تا دیر نشده تصمیم عاقلانه ای بگیر و برای ادامه تحصیل جای دیگری را انتخاب کن !!  نیم نگاهی به من انداخت و نیم نگاهی به دفترچه ثبت نام، آهسته گفت کمکم کن اولویت اول را مرکز شما بزنم، گفتنم چه شد ؟تصمیمتان عوض شد ؟با لبخندی از روی رضایت توام با سکوت از چهره اش خواندم که عاشق سختی است و انسانها راه رسیدن به خوشبختی را از خارو خس سختی مُعَبّر می دانند .